loading...
♥♥♥تك نوازنده♥♥♥
مهدي موسوي بازدید : 3 شنبه 25 خرداد 1392 نظرات (0)



این منم در حیاط خلوتم بی تو
چه قدر مظلومانه تنها
بی ستاره ترین ام در این شب ها
عبور سایه ات از دیوار حیاط خلوتم
افسوس که تکرار نخواهد شد
درخت هست،سیب هم
همان درخت سیب سرخ رو به پنجره
ولی باز افسوس که به دستت سیبی
جدا از بند شاخه نخواهد شد !
چه به چشم به هم زدنی رفتی
که من بمانم و سکوت سرد و دلگیری عصر هر روز
من و چوبه ی دار
که خاطراتت را به جرم نبودنت قصاص کنم !
نمکی در کوچه می زند داد:
میخرم دار و ندار.....
بفروشم یا نه؟
خاطراتت را چند بفروشم؟!
به قیمت تباهیه احساسم در بی تو بودنم ؟!
یا به قیمت تنها یک لحظه با تو بودنم ؟!
بکنم دل ز حیاط و بکنم دل ز حیات ؟!
در دو راهی ماندم...
سر سپارم به کدامین راه نجات ؟
نمکی رد شد و رفت
نه فروختم چیزی !
نه به دار آویختم خرمنی از خاطره را !
شکستم تنها تا مرگ فرسخی از فاصله را  !
بین من و تو
تنها یک نفس فاصله است
نفسی که دمش درد و
باز دمش باز درد است
نفسی که علت جریان حیات
در رگ های تن تب دیده ی تنهای من است  !
ولی برای شاهرگ گردن من
تاب عبور این همه رنگ سرخ سنگین است !
 راهی نیست...
جز این که با طناب به گلویم سدی بزنم
سد کنم عبور نفس های تلخ بی تو بودن را
پس....
عکسی از خود را نهادم کنار قاب مشکی نوار عکس تو
به یاد آوردم آن لحظه که
جدا کرده بود مرگ دستم از دسته تو
زدم مشکی نواری به گوشه عکسم
از عمری که خدا داده بود از هر دمش کردم سپاس
با اجازه اش پای دار
به جرم نداشتنت این بار خود را کردم قصاص... !


                                                  




برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 12
  • بازدید کلی : 358